Merikhi, A Martian on universe

This is a Persian blog and I write here, so those are personal notes about live the life, feel the universe, opinions… everything. Anything that I feel on that essence of time….

چهارشنبه، تیر ۰۸، ۱۳۸۴

مدتی گذشت و گذاشتم تا بگذره که کمی برای خودم روشنتر بشه که چرا انتخاب اين بود و چطور شد. تا الان هم نظريه ی که برای خودم پيدا کردم اينه که در کل، انجام کارها در تمام مدت گذشته به صورتی مقطعی بوده همه چيز برای پيدا کردن منافع کوتاه مدت بوده و منظورم از اين همه چيز واقعا همه چيزه از هنر و ادبيات تا مديريت و اقتصاد. بنابراين نسلی بيرون اومده که بدجوری سطحی شده نگاهی مقطعی داشتن بد نيست اما دراز مدت رو ديدن هم گاهی لازمه ، نه اينکه منهم اينجور نباشم....اما حالا چه کنم؟ خب در درجه اول بايد بهتر نگاه کنم و بهتر تصميم بگيرم . بيشتر خودم رو آموزش بدم اين از اين. اما جالبه که من فکر می کنم و ديدم که کسان ديگری هم اينجور فکر کردند! که جريان فعلی که خودشومحافظ ثبات و سکون نشون می ده درحقيقت داره تغيير می کنه و اين تغييرات در اين جريان داره خودشو حتی در حرفهاشون هم خودشو نشون می ده. اما درباره اينکه راه کارهای اقتصادی اين جريان کار کنه شک دارم. و گمانم بر اينه که اين راه کارهای مقطعی در نهايت هم عوض می شوند.
((برای اونهايي که بحث علاقه دارند بفرماييند لينک يک وب لاگ در اين باره رو می دهم. (من که اقتصاد دون نبودم که خودمم گوگليدم تا پيدا شد:))

سه‌شنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۴

بابی در نظرات جناب استاد فرهيخته قاسمی بزرگ:

آقای لاريجانی را خدا دوست داشت او در نزد خدا جايگاهی بس عظيم دارد و به همين دليل است که خدا او را که اندکی کج قدم گذاشته بود به سرعت عذاب کوچکی نمود تا متوجه شود. خدا بنده مومن خود را دوست دارد.
آقای احمدی نژاد از بنده های رياضت کش خداست اما کوچکی چشمهايش نشان دهنده زيادی ..... او اصلا به دنبال دنيا نيست و از تجمل گرايي بيزار است.

(توضيحا عبارت ذکر نشده به دليل حضور بينندگان خانم حذف شد. کميته تعيين مصاديق مريخ)

به نظر شما جامعه ما توانايي هذم دنيای مدرن را دارد يا دنيای مدرن ما را هذم می کند؟ و بعد هم بلع می کند؟ شايد هم رودل کند....

سه‌شنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۴

گاهی به خودم می گم چرا باید وضع اينجوری باشه. نگين تقصير خودمونه نه اينجور نيست.... مثال:
من وقتی اومدم اينجا بچه ها اکثرا دنبال کار کردن بودن انرژی زياد، حس همکاری، وجدان کاری..... اما تو اين مدت همه اونها رو ازشون گرفتن و اون آدمها الان تبديل به کسايي شدن که هيچ چيزی براشون مهم نيست حاضرن برای کمکی پول هرکاری بکنن و .... لعنت به اونهایی که بچه ها رو اينجور خراب کردن.

خب حالا وضع اينه، روش های ممکن:

1- بمونيم و باز هم سعی کنيم باز هم مقاومت منفی جلوی سيستم مزخرف و سعی در اصلاح ( راه ايده آل)
2- سعی کنيم به هر صورت خودمونو بالا بکشيم تا با قدرت خودمون بتونيم اوضاع رو درست کنيم ( راه واقع گرا)
3- بريم يه جای ديگه و بی خيال يه سيستم کلا خراب بشيم (راه منطقی)

خب همنطوری که می بینين راه اولی کلا به درد نخوره و فقط برای جوونای انقلابی خوبه راه دوم چيزیه که میشه به عنوان راه تکنو کراتی ازش نام برد....ممکنه جواب بده اما به احتمال خيلی زياد اگه هم امکان پيشرفت بوجود بياد سيستم شما رو تابع خودش می کنه راه سوم هم که اصلا پاک کردن مشکله :)
می بینين چقدر جالبه کمی تعميم می خواد برای مدل های بزرگتر :)