خب زندگي ادامه داره و دليل نميشه اگه من مهاجرت كرده باشم بازي رو دنبال نكنم :)
دو تا تماس جديد گرفتم. دوست اوليم يه برنامه نويس واقعا خبره است اون روزايي كه تو كامپيوتر با چكش و بيل كار مي كردن (داس رو مي گم بابا) اون تو داس داشت ويژوال كار مي كرد. حيف كه به دليل ناتواني جسميش به اونچيزي كه حقش بود نرسيده....داشت رو يه برنامه حسابداري پيچيده كار مي كرد. بهش پيشنهاد كردم از اون ور آب كار بگيره ....
دوست دومم مثل من تازه جاشو عوض كرده بود از اين تصادف متعجب شدم. شروع كرده كه براي خودش كار كنه. تو ابزار دقيق كارش حرف نداره اميدوارم موفق بشه. كلي با هم حرف زديم و تلافي گذشته ها رو در اورديم :))

اين سومين بار تو زندگيم هست كه جايي ميام كه بايد همه چيز از صفر شروع بشه.
بازهم خوشبينانه به همه چيز نگاه مي كنم و اميدوارانه ادامه مي دم.
تو اين كشور حداقل نفت نمي فروشن مجبورن براي پول در اوردن زحمت بيشتري بكشن.... :))

راستي isp مون با blogger دوسته و به راحتي مي تونم واردش بشم

من مهاجرم. از کشوری که نفت می فروخت رفتم....

خب مازیار ایده ای داشت من ایده کلی رو دوست داشتم و دنبالش رو گرفتم فقط چون دوست ایمیلی ندارم می رم سراغ دوستانی که مدتی بود ازشون بی خبرم گمون نمی کنم اصل قضیه فرق کنه.
گزارش اول
اولین تماس رو با دوستی گرفتم که دو ماهی بی خبر بودم ازش. میونه دو راهی رفتن و موندنه، با هم خیلی حرف زدیم. شاید اگه بره برای روحیه اش خوب باشه شایدم موفقتر از اینجا بشه. انرژیش که خوب بود. چیزی که مدتی بود ازش ندیده بودم. امید وارم براش که کارها به خوبی پیش بره .....