گردش شبونه اينجا هم حال و هوای خوبی داره ها صدای غورغور قورباغه ها و عطر گل های بهاری
باغ سنگی و درختایی که تو شب می درخشن بهتر از همه صدای سکوت و آرامش..... آرامش ساعتای اضافی :)

با عرض شرمندگی :) شعر اين زير مال من نيست ترجمه شعری از مارگوت بيگل .....از شعر ترجمه معمولا لذتی نمی برم اما اين يکی بد نبود.....
....
می خوام به سبک مرتيا وقايع نگاری روزانه کنم اما انقدر دور و برم چيز اتفاق می افته که بی خيالش شدم. فقط بگم اينجا همه چی پا در هواست رييسم داره عوض میشه و قراردادم تو سال جديد هنوز نيومده .....هيچ نمی دونم بازم با من راه میان يا نه؟ چی به سرمون مي آد؟ الان دوتا از همکارا اون پايين داشتن سر يه قالب پنير که به طرز مشکوکی خورده شده دعوا می کردن!!! .....ولی در کل اينجا جای بدی نيست.... اگه سر به سرم نذارن وگرنه عين شرکت قبلی يه هو می ذارم می رم یا خودشون يه هو به هم می گن برو:)).....
اگه می شد يه ذره فقط يه ذره رو يه چيزی حساب کرد خيلی خوب بود. يادمه تو کتاب آليس يه جا حيونا شروع به يه بازی احمقانه می کردن که توش برنده و بازنده نبود به قول خودشون chaos عين وضعيت ما عين وضعيت من عين کار و زندگی .....دلم می خواد از اين بازی بکشم بيرون دلم می خواد خودم همه چی رو مرتب کنم اونجوری که دلم می خواد نه اونجوری که اونا برامون تصميم می گيرن تنها اطمينانم اراده و انرژی و احساس و خدا که کمک مي کنه

شايد عصر برم بيرون و کمی تو هوای بارونی گردش کنم حتما کيف داره
وای صبح تو راهم يه درخت ديدم با گل های درشت سبز و زرد ازاونا که عاشق رنگشونم تو هوای خاکستری بارونی چه برقی می زد آره دوست خوب اينجا آدماش و محيطش تعريفی نيست طبيعتشه که قشنگه بهم ايراد نگير چرا فقط عکس درختا رو می ذارم

خب اينهم وقايه نگاری به سبک مريخی

اگر من
هرازگاهی
خسته شدم
چيزی مگو
چرا که من
چيز مهمی را
در زمانی
جايی
گم کرده ام
آرامم بگذار
تا به تنهايی
به جستجويش روم
هشيار
به سوی تو
باز خواهم آمد.