...حس غريبي دارم
... حسي از جنس نور
انگار كه دنيايي كه ميشناختم عوض شده زمان طولانيي گذشته
آنهايي كه ميشناختم آنهايي كه مي شناسم دوستيهايي كه گذشت و آشنايهايي كه آمد...
يكسالي كه صدسال بود
رهرو منزل عشقيم و ز سر حد عدم
تا به اقليم وجود اينهمه راه آمدهايم...
... حسي از جنس نور
انگار كه دنيايي كه ميشناختم عوض شده زمان طولانيي گذشته
آنهايي كه ميشناختم آنهايي كه مي شناسم دوستيهايي كه گذشت و آشنايهايي كه آمد...
يكسالي كه صدسال بود
رهرو منزل عشقيم و ز سر حد عدم
تا به اقليم وجود اينهمه راه آمدهايم...