Merikhi, A Martian on universe

This is a Persian blog and I write here, so those are personal notes about live the life, feel the universe, opinions… everything. Anything that I feel on that essence of time….

دوشنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۸۲

...حس غريبي دارم
... حسي از جنس نور
انگار كه دنيايي كه مي‌شناختم عوض شده زمان طولانيي گذشته
آنهايي كه مي‌شناختم آنهايي كه مي شناسم دوستي‌هايي كه گذشت و آشنايهايي كه آمد...
يكسالي كه صدسال بود
رهرو منزل عشقيم و ز سر حد عدم
تا به اقليم وجود اين‌همه راه آمده‌ايم...


سه‌شنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۲

چه دانستم كه اين سودا مرا زين سان كند مجنون
...دلم را دوزخي سازد دو چشمم را كند جيحون
مي‌گفت همه اين‌ها به اين خاطر بود كه از ما بريده بودي ....و من جوابي كه نه پاسخي جز سكوت كه نداشتم سكوتي كه حكايتي ديگر داشت...حكايت دنيايي ديگر
چه دانستم كه اين سودا...

شنبه، مرداد ۲۵، ۱۳۸۲

همه وجودت را برای آتش کيميا آماده کن تا پاک شوی تا بسوزی و بسوزانی تا در حسرت غسل تمعيد باشی
از ننگ چه گويي که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه گويي که مرا ننگ ز نام است...

جمعه، مرداد ۱۷، ۱۳۸۲

تغيير !!!
تغييركردن لازمه زندگي زنده بودن پويايي حركت كردن نمردن
اما دامنه اش كجاست اصلا مرزي هم براي آن هست؟ پس معني خوب و بد چيست؟
زماني استادي مي گفت شبكه سلول هاي عصبي كه تغييري در سطح فعاليت خود ندهند هرگز به جواب مطلوب نمي رسند ....اما استاد يادش رفت بگويد ميزان تغييرات چقدر باشد....