عرض می شود که:
لابد دیده اید که حال ما این روزها چندان به راه نبوده است. برای همین اینجانب به همراه همدم گرامی تصمیم گرفتیم به راه شویم :)
یعنی اینکه داریم می رویم سفر و سبک ماجراجویانه می زنیم به راه. احتمالا برای ناصر خسرو هم فاتحه ای می خوانیم. سر راه دیدن چند دوست گرام و فامیل دور افتاده از جزیره اصلی سرگردانی هم می رویم. اما هدف همان رفتن است چندان هم دل نگرانی به خودم راه ندادم که برنامه بریزیم و از این حرفها.
به هر رو حکایت غریبی است هر سفر که می دانی می روی و بر می گردی ولی قلبت می گوید اگر رفتی دییگر آن قبلی نیستی حال میل خودت است برو، اما برگشتن ات دیگر حکایتی است، حالیا این تو و این ره.
چه شاعرانه شد این آخرش :))
پ.ن یک: چقدر راه داشت این نوشته من
پ.ن دو: ناصر خسرو که جای خود، کم سن تر که بودم یک سفرنامه ای می خواندم به اسم "زیر آسمان کویر" شاهکاری بود. اگر پیدایش کردید حظی می برید.