مازيار يه پستي زده درباره اينكه يه ربات با مغز موش كنترل مي شه. منم يه هو فيل به هندوستان فرستادم.....
در واقع ايده اصلي اينه كه مغز آدمها رو دربيارن و تو يه جايي شبيه به يه مركز نگه داري با شرايط ويژه سوپر لوكس اونها رو بذارن به جناب مغز فقط بايد هوا و غذا رسوند من مطمئن نيستم اما فكر كنم مغز رو همين جوري زنده نگه داشتن و از ديدگاه نظري امكان پذبر بوده. براي ارتباط ميان مغز و كالبد هم از يه تكنولوژي بيسيم استفاده بشه كه ارسال سيگنال هاي خام و پردازش شده بره و بياد.
خب حالا ما يه كالبد مانند داريم كه توش پر از سنسور ها و اندازه گير ها و محورها و بازو هاي مكانيكيه و يه وسيله ارتباطي كه سيگنال ها رو مي فرسته به مغز مورد نظر و فقط بايد سيگنال هاي درست به نقاط درست برسند اگه بشه كه نقاط شبيه سازي احساس رو پيدا كرد و به درستي سيگنال ها رو به اون رسوند ديگه احتياجي به بدن و سيستم عصبي نداريم فقط كافيه كه ارتباط رو شبيه سازي كنيم. از اون ور هم نتيجه پردازش مغز مياد به بازو ها و محورها و حركت كالبد اينجوري انجام مي گيره...... عجب تخيلي ميشه نه؟
در اينصورت شايد بشه به فرآيند پيري تا حد زيادي غلبه كرد از آسيب هاي ناشي از حوادث غير منتظره جلوگيري كرد. محدوديت هاي فيزيكي بدن رو مي شه نديده گرفت و با كالبد هاي مناسب هر كسي رو صاحب توانايي هاي عالي كرد. ديگه دنياي زير آب يا زندگي در سطح كره عطارد مشكل غير قابل حلي نخواهد بود.
حالا مسئله اينه كه به نظر شما واقعا در "تماس بودن" نرون ها براي آدم مهمه يا فقط تحريك و ارسال اون سيگنال براي مغز كفايت مي كنه. يعني حس انساني از بين مي ره اگه ما با يه قالب عوض شدني با جهان بيرون ارتباط داشته باشيم؟
البته تا اونجا كه من مي دونم درحال حاضر سر هر ميلي متر پوست ما هوار تا عالم سنسور هاي مختلف جمع شده و به اندازه گيري مشغول و فكر نمي كنم با تكنولوژي فعلي بشه اين رو شبيه سازي كرد حالا شايد بعدا بشه.
در واقع ايده اصلي اينه كه مغز آدمها رو دربيارن و تو يه جايي شبيه به يه مركز نگه داري با شرايط ويژه سوپر لوكس اونها رو بذارن به جناب مغز فقط بايد هوا و غذا رسوند من مطمئن نيستم اما فكر كنم مغز رو همين جوري زنده نگه داشتن و از ديدگاه نظري امكان پذبر بوده. براي ارتباط ميان مغز و كالبد هم از يه تكنولوژي بيسيم استفاده بشه كه ارسال سيگنال هاي خام و پردازش شده بره و بياد.
خب حالا ما يه كالبد مانند داريم كه توش پر از سنسور ها و اندازه گير ها و محورها و بازو هاي مكانيكيه و يه وسيله ارتباطي كه سيگنال ها رو مي فرسته به مغز مورد نظر و فقط بايد سيگنال هاي درست به نقاط درست برسند اگه بشه كه نقاط شبيه سازي احساس رو پيدا كرد و به درستي سيگنال ها رو به اون رسوند ديگه احتياجي به بدن و سيستم عصبي نداريم فقط كافيه كه ارتباط رو شبيه سازي كنيم. از اون ور هم نتيجه پردازش مغز مياد به بازو ها و محورها و حركت كالبد اينجوري انجام مي گيره...... عجب تخيلي ميشه نه؟
در اينصورت شايد بشه به فرآيند پيري تا حد زيادي غلبه كرد از آسيب هاي ناشي از حوادث غير منتظره جلوگيري كرد. محدوديت هاي فيزيكي بدن رو مي شه نديده گرفت و با كالبد هاي مناسب هر كسي رو صاحب توانايي هاي عالي كرد. ديگه دنياي زير آب يا زندگي در سطح كره عطارد مشكل غير قابل حلي نخواهد بود.
حالا مسئله اينه كه به نظر شما واقعا در "تماس بودن" نرون ها براي آدم مهمه يا فقط تحريك و ارسال اون سيگنال براي مغز كفايت مي كنه. يعني حس انساني از بين مي ره اگه ما با يه قالب عوض شدني با جهان بيرون ارتباط داشته باشيم؟
البته تا اونجا كه من مي دونم درحال حاضر سر هر ميلي متر پوست ما هوار تا عالم سنسور هاي مختلف جمع شده و به اندازه گيري مشغول و فكر نمي كنم با تكنولوژي فعلي بشه اين رو شبيه سازي كرد حالا شايد بعدا بشه.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی