گويا عيد اومده (عيد ما که بهاره و حال و هوای ديگه ای داره) اما عيد توی برفم جالبه.
دور و بر مون پر از حوادث خوب و بده . آدم فکر می کنه شروع کردن زندگی خيلی دل و جرات می خواد اما انگار هنوز خيلی ها با جرات هستن.
فيلم فرانچسکو رو نشون می داد ، به پاپ می گفت آدم می تونه هيچی نداشته باشه اما شاد زندگی کنه . مثل پرنده ها، به اون چه که براش می رسه قانع باشه و شکرگذار. نمی تونم همه اين حرف رو قبول کنم دلم می خواد اگه پرنده هم باشم مثل جاناتان بشم نه یه پرنده معمولی ! پس بازم دکتر عزيز بگو تو هم تاجری مگه ميشه نبود؟ تو خونمه!!!
دور و بر مون پر از حوادث خوب و بده . آدم فکر می کنه شروع کردن زندگی خيلی دل و جرات می خواد اما انگار هنوز خيلی ها با جرات هستن.
فيلم فرانچسکو رو نشون می داد ، به پاپ می گفت آدم می تونه هيچی نداشته باشه اما شاد زندگی کنه . مثل پرنده ها، به اون چه که براش می رسه قانع باشه و شکرگذار. نمی تونم همه اين حرف رو قبول کنم دلم می خواد اگه پرنده هم باشم مثل جاناتان بشم نه یه پرنده معمولی ! پس بازم دکتر عزيز بگو تو هم تاجری مگه ميشه نبود؟ تو خونمه!!!
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی